عزیزم؛
این اولین نامهی من توی این 637 روزی هست که دارم برات مینویسم. حرفای زیادی برای گفتن دارم اما نمیدونم باید از کجا شروع کنم. 637 روز دیگه همهچیز بهحالت عادی برمیگرده و تا 600 روز کنکور، کلاسهای فیزیک و زیست، بیخوابیهاو استرس برای آیندهام تقریبا تموم شدن و من با خیال راحت میتونم با خوندن کتابهام، دیدن سریالهام، گذروندن روزهام توی اموزشگاه و تمرین کردن برای کنسرت بعدی اون سیوهفت روز دیگه رو هم بگذرونم.
همونطور که گفتم یک سال و چند ماه بعد کنکور دارم و هرساعت بیشتر دارم نگران این میشم که اگه بهاندازهی کافی تلاش نکنم و توی رشتهی دلخواهم قبول نشم چه اتفاقی میفته؟ پشت میمونم؟ میتونم توی رشتههای دیگه درس بخونم و بهشون علاقه پیدا کنم؟ اما من تمام تلاشم رو انجام میدونم و سعی میکنم که چنین اتفاقی نیفته، چون میدونم که تو بهم افتخار میکنی. از تهدلم آرزو میکنم که باعث بشم هم تو و هم خانوادهام بهم افتخار بکنید.
از آموزشگاه برات میگم؛خیلی ها معتقد هستن که مدرسه خونهی دوم ماست اما برای من اینطور نیست چون آموزشگاه خونهی دوم منه. شنیدن صدای استادم که با ارامش کامل به شاگردهاش همهچیز رو توضیح میده و باهاش بگو بخند میکنه، دیدن مهسا که با خوشرویی باهمهی مراجعهکنندهها حرف میزنه و با اینکه همیشه خستهاست اما خندههای قشنگش هرروز و هرساعت مهمون لبهاش هستن، من رو به وجد میاره. روزهایی که کلاس دارم یا روزهایی که برای تمرین به اونجا میرم و زمانی که انگشتهام کلاویههای پیانو رو لمس میکنن احساس میکنم دوباره همون بچهی ۹سالهام که با ذوق و شوق کامل منتظره تا آهنگهای موردعلاقهاش رو بزنه و بقیه بهش افتخار بکنن. برای اولین توی کنسرت آموزشگاه اجرا کردم و خانواده، دوستهام و استادم رو با چشمهای که افتخار توشون موج میزد دیدم که بهم خیره شده بودن و برام دست میزدن؛ فکر میکنم این اولینباری بود که چندین نفر همزمان بهم افتخار میکرد .بهترین قسمت روزهایی که کلاس دارم این هست که با استادم دست به یکی میکنیم و با خندههای بلند بابام رو برای خریدن پیانوی کلاسیک تشویق میکنیم.
این روزها فیلمها و سریالهای جدیدی دیدم که واقعا دوستشون داشتم. برای بار اول Five feet apart و the perks of being a wallflower رو دیدم و عاشقشون شدم. همیشه گارد خاصی داشتم نسبت به نگاه کردن این دوتا اما الان خودم رو سرزنش میکنم بهخاطرش.
عزیزِمن بابت پراکنده بودن موضوعهای این نامه، ازت عذرخواهی میکنم اما امیدوارم که یک روزی این نامهها به دستت برسن.
-Agust